برای دیدن وبلاگ دوم من کلیک کنید
عشق نگار

 

مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت .

خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط

شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود

مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است!

مرد جواب داد : میدانم

مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟

مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت :

اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی !!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

و من هنوز عاشقم انقدر که می توانم هر شب

بدون انکه خوابم بگیرد


از اول تا اخر بی وفایی هایت را بشمارم


و در اخر همه را فراموش کنم...



نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

 

خوشبختی آن نیست که ببینی چقدر شاد هستی

خوشبختی آن است که ببینی چقدر از با تو بودن شاد می شه....

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

 

سخت ترین دوراهـی: 
 دو راهی بین فراموش کردن و انتظاره  

 گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی

 که باید منتظر می موندی...
   و گاهی اونقدر منتظر می مونی

که می فهمی زودتر از اینا باید فراموش می کردی…..!  

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

 

بهتر از جمله ی دوست دارم ، جمله ی "بهت اعتماد دارمه"

هرکسی میتونه هر کسی رو دوست داشته باشه اما


 به هرکسی نمیشه اعتماد کرد
!!

" به سلامتی اونایی که بهشون اعتماد داریم
"


 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

به دلتنگی هایمـــ دست نزن

می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!

آنگاه غرقـــــ می شوی

در سیلابـــــ اشكهایی كه

بهانه ی روانــــــ شدنش هستی

 


آن روز که دلت پیش دلم بود گرو

دستان مرا سخت فشردی که نرو

حالا که دلت جای دگر بند شده

کفشان مرا جفت کردی که برو

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

 

اگـــــــــــــر تنهاترین تنهـــــــــــــــــایان شوم بــــــــــــاز هم خـــــــــــــــدا هســـــــــــــــت

او جانشیــــــــــــــن تمام نداشتــــــــــــــتن های من اســـــــــــــت

نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند

و از آسمان هول و کینه  بر سرم بارد

تو مهــــــــــــــربان جاودان آسیب ناپذیر من هستــــــــــــــی

ای پناهـــــــــــــــگاه ابـــــــــــــــــــدی

تو میتــــــــــــوانی جانشیـــــــــــــــن تمـــــــــــام بی پنـــــــــــــاهی هایـــــــــــــــم شــــــــــــوی

خدایـــــــــــــــــــا مـــــــــــــرا به بزرگـــــــــــــــی چیـــــــــــــزهایی که داده ای آگــــــــــــــاه و راضــــــــــــــی کن

تا کوچـــــــــــکی چیــزهایی که ندارم آرامشــــــــــــــــم را برهم نریزد....

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |

 

عشق+ تو = زندگي

 

تو + زندگي = آرامش

 

من ـ تو = ديوانگي

 

ديوانگي+ عشق = تو

 

زندگي ـ تو = مرگ

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط علی اکبر |