مطالب قبلی در تیر ماه 90 مشاهده نمایید
نظرات شما عزیزان:
شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار
او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با
غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا
کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد
او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با
غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا
کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد
گاهیـِ دِلِت میـِ خوآد همه یِ بُغضات اَز تو نگات خونده بِشِه
چون جِسارَتِ گفتنِ کَلمِه ها رو نَداریـِ...
اَمّا یه نگاهِ گُنگ تحویل میـِ گیریـِ
وَ یِه جُمله مِثله:
چیزیـِ شده؟؟؟
اَز اونجاست که بُغضِتو با یِه لیوان آب سَر میـِ کِشیـِ وَ بآ لَبخَند میـِ گیـِ:
نَــــ هیچیـِ...!!!
چون جِسارَتِ گفتنِ کَلمِه ها رو نَداریـِ...
اَمّا یه نگاهِ گُنگ تحویل میـِ گیریـِ
وَ یِه جُمله مِثله:
چیزیـِ شده؟؟؟
اَز اونجاست که بُغضِتو با یِه لیوان آب سَر میـِ کِشیـِ وَ بآ لَبخَند میـِ گیـِ:
نَــــ هیچیـِ...!!!